فرمانده گردان عمار در جشنواره عمار
دیماه هر سال، به مناسبت یوم الله ۹دی، جشنواره مردمی فیلم عمار را برگزار میکنیم. رسم داریم که در مراسم افتتاحیه و اختتامیه، از عمارهای این روزگار و زمانه یاد و تجلیل کنیم. دست تقدیر و روزگار، ما را بُرد و بُرد تا اینکه اختتامیه ششمین جشنواره مردمی فیلم عمار در سال ۹۴ گره بخورد به موضوع مدافعان حرم؛ موضوعی که تا آن روز به صورت رسمی از رسانههای کشور بازتاب نداشت و شاید اولین بُروز ،هنری، رسانهای و رسمی در کشور همین رویداد محسوب میشد. کار خدا را ببینید! مایی که به دلایلی که نوشتم، به تکلیف جمعآوری خاطرات مدافعان حرم نرسیده بودیم و تبعاً کاری نمیکردیم، حالا اختتامیهمان شده بود خاص شهدای حرم با محوریت مصطفی صدرزاده؛ شهید مدافع حرمی که جانباز فتنه ۸۸ هم بود. در آن سال حسابی چاقو خورده بود، مجروح شده و تا پای شهادت رفته بود. چند سال بعد هم خودش را به فتنه شام هم رسانده بود. آنجا هم گردان ورزیدهای شکل داده بود به اسم عمار.
مراسم اختتامیه جشنواره شروع شد. قاری قرآن مراسم که بود؟ دختر شش ساله شهید مدافع حرم، مصطفی صدرزاده. بُهت و اشک حضار وقتی که فاطمه خانم کنار عکس پدرش قرآن خواند، دیدنی بود. سخنران برنامه هم همسر شهید صدرزاده بود که چه خطبهای خواند در آن مراسم!
آن مجلس تمام شد؛ ولی کار مصطفی صدرزاده با ما تازه شروع شده بود. در همه این مدت، محمدمهدی رحیمی مشغول مصاحبه بود. از اوایل بهمنماه برادر عزیزی برای نوشتن کتاب به جمعمان اضافه شد؛ نوید نوروزی. حالا او به موازاتِ رحیمی که مصاحبهها را انجام میداد، آنها را مطالعه میکرد و سؤال و نکات تکمیلی را به محقق میرساند. پروژهای که قرار بود شخصی پیش برود، حالا شده بود گل سرسبد کارهای مجموعه ما! مصطفی صدرزاده پدیده چند بعدی و مهمی بود. از فعالیت گسترده مسجدی تا فعالیت نظامی و امنیتی تا حضور عمارگونه در فتنه ۸۸ و فعالیتهای مفصل اجتماعی و در آخر، حضور جدی و فعال در فتنه شام. او همه این مواقف، ارتباطات گسترده و رفتارهای چند جانبه داشته و صرفاً در قید یک فعالیت فرهنگی یا سیاسی نبوده است. او همه نوع فعالیتی را در حد اعلایش انجام داده، به طوری که روایت کردنش را به شدت سخت و دشوار میکرد. تصمیم اولیه این شد که خاطرات حسب موضوع جدا و کتاب به سبک موضوعی نگارش شود. با مجموع مصاحبههایی که تا خرداد ۱۳۹۵ انجام شده بود کتاب به نسخهٔ موضوعی خودش رسید؛ اما هنوز افراد زیادی باید به جمع مصاحبه شوندگان اضافه میشدند…